صهباصهبا، تا این لحظه: 12 سال و 11 ماه و 11 روز سن داره

عزیزترین

بدون عنوان

سلام بابایی.ما داریم روزشماری میکنیم واسه اومدنت.   امیدوارم مثل حنا با مسولیت       مثه کزت صبور       مثه ممول مهربون       مثه جودی شاد و سر زنده       و مثل سیندرلا خوشبخت باشی           ...
22 بهمن 1389

5ماهگی

سلام عسل مامان دیروز رفتیم دکتر ،همه چیز خوب بود من که از قبل از اومدن تو 6 کیلو کم کرده بودم دوباره 3 کیلو اضافه کردم بابا خیلی نگرانه برای هر دوتایمون مخصوصا تو، فکر می کنه کوچولویی اما سونو ها نشون می ده که وزنت خوبه. ولی همچنان فشار من پائین و 5 رویه 9- امروز تو شدی 22 هفته و2 روز. ما هم بی صبرانه منتظرتیم هنوز حدود 18 هفته دیگه مونده تا هستیه مامان و بابا دنیا بیاد.من قول می دم خوب بخورم و استراحت کنم تو هم قول بده خوبه خوب بزرگ شی بیایو زندگی ما رو شیرین تر از این که هست کنی.
20 بهمن 1389

سلام

سلام. این اولین پست نی نیه. بابا نوشته. الان تو 21 هفته و 5 روزته بعد ازاین رو مامان داره می نویسه.از خدا بخواه که بتونم مرتب برات بنویسم آخه من تو تنبلی شهرم مثلا پایان نامم که سه ترم کاراش نکردم. ایراد نداره تو هم به داشتن مامان تنبل عادت می کنی مثل بابا. قربونت برم عزیزترینم راستی هنوز واسه اسمت به نتیجه نرسیدیم از این به بعد پیشنهاد ها رو به تو هم می گیم خدا کنه که بعدن از اسمت راضی باشی:جانان،اماندا،یارا،عسل،یامین در حال حاضر تو حاج خانم کوچولوی مایی. فدات مامی
13 بهمن 1389

مارکوپلو

سلام مارکوپولوی مامان. شاید بعدا یادت نیاد که تو اولین روزهای زندگیت تو شهر دوشنبه بودی و اولین هفته های زندگیتو توی چین بودی و توی هفته 9 تا 13 زندگیتم شدی حاج خانم.ایشاا... که توی زندگی در دنیای آدم بزرگا هم آدم سرحالی باشی وعاشق مسافرت و خوش گذرونی ...
13 بهمن 1389

کالسکه وکاریر

سلام بابایی دیروز  روز جالبی برای من و مامانیت بود رفته بودیم خیابون بهار واسه دیدن سیسمونی.آخرشم بین دخملونه و اسپورت موندیم. امروزم واست تو سایتا دنباله اسم گشتیم  چند تا شو برات می نویسم: یسرا حلما صهبا سها شکیبا ... هنوز وقت داریم هم واسه پیدا کردن اسم و هم واسه خرید وسایلت . دوووووووووووووست دارم دخخملی ...
13 بهمن 1389
1
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به عزیزترین می باشد